با نگاهی به پیروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ و به احتمال زیاد سال ۲۰۲۰ ، برای اولین بار در می یابم هیتلر چگونه در آلمان پیروز شد . یک پرسش بزرگ برای بسیاری از روشنفکران، جامعه شناسان و متخصصان امر سیاست همیشه این بوده است که چگونه یک دیوانه هیستریک ، بیسواد و واقعا مسخره و دلقک مانند هیتلر توانست دریکی از پیشرفته ترین و با سوادترین کشورهای جهان به قدرت برسد و جهان را به آتش و خون بکشد. هیتلر دیوانه ای بود که احمقانه ترین و غیر علمی ترین عقاید را داشت . مثلا با توهمی باورنکردنی میپنداشت که همه بدبختیهای جهان از جمعیت بسیار کوچک یهودیان است و یهودیان دشمن بشریت هستند و باید همه کشته شوند تا بشریت نجات یابد و یا معتقد بود که نژاد آلمانی از لحاظ ژنتیک با همه نژادهای بشری فرق دارد و برتر از همه نژادهای دیگر است. هیتلر با وجود همه این اعتقادات عجیب و غریب و غیر علمی توانست در آلمان به قدرت برسد و لااقل سی درصد از ملت آلمان را مجاب کند که این عقاید درست است . او سپس به کمک همان سی درصد دموکراسی را در آلمان از بین برد چون آن سی درصد متعصب و فناتیک ، فدایی او بودند و حاضر بودند برای پیروزی او جان خود را فدا کنند ولی آن هفتاد درصد متفرق و بی عمل و بی تفاوت بودند و حاضر نبودند برا ی حفظ دموکراسی تلاش کنند و حتی جان فدا کنند.
به نظر من چند دلیل برای به قدرت رسیدن هیتلر و امثال او در جهان وجود دارد . اول اینکه برای درصد نسبتا بزرگی از مردم در هرجامعه ای بود و نبود دموکراسی اصلا اهمیتی ندارد. مردمی که اصولا فکر نمیکنند، که عقیده ای از خود داشته باشند، برایشان چه اهمیتی دارد که آزادی ابراز عقیده داشته باشند یا نه ؟ مردمی که فقط تا نوک دماغ خود را میبینند و در همان دنیای کوچک خود و خانواده و دوستان و کار غرق هستند و دورتر از آن را نمیبینند برایشان چه فرقی میکند استالین حاکم باشد یا هیتلر یا گاندی . فقط آن دیکتاتور کاری به زندگی شخصیشان نداشته باشدو امرونهی در مورد حجاب و مشروب و موزیک و خوشگذرانیهای کوچک و معمول زندگیشان نکند کافی است با او راه بیایند و هیچ مشکلی با او نداشته باشند . گاه اگر آن دیکتاتور حس نفرت و ترس آنها را بر علیه گروههای دیگر جامعه یا ملتهای دیگر بر انگیزد نه تنها با او کاری ندارند بلکه عاشقش نیز میشوند. ترامپ و هیتلر هردو متخصص نفرت بر انگیختن و مقصر شمردن دیگران و دشمن ساختن هستند و بودند . امر دیگری که میتواند باعث ظهور دیکتاتورهای توتالیتر شود وجود بحران در بطن جامعه است . جامعه دچار بحران رادیکال میشود و از درون بحران رادیکالیسم زاده میشود نه عقل و منطق و خویشتنداری و ملایمت و دموکراسی . نگاه کنید به جامعه آلمان قبل از ظهور هیتلر که گرفتار بحران بزرگ اقتصادی شده بود یا روسیه در بحران جنگ اول و شکست و قحطی که باعث ظهور لنین شد یا چین در میانه جنگ با ژاپن و جنگ داخلی و قحطی که منجر به ظهور مائو شد یا فرانسه گرفتار بحران انقلاب که منجر به ظهور ناپلئون شد یا ایران گرفتار آشوبهای پس از انقلاب غرور آفرین مشروطه که گرفتار رضا خان قزاق شد. دیکتاتورها از درون بحرانها زاده میشوند. و دیکتاتورهای افراطی از درون بحرانهای عمیق و فلج کننده به وجود می آیند. جامعه آمریکا اکنون گرفتار چنان بحرانی است که نژاد سفید که برای دویست سال در آمریکا حاکم بوده در یافته است که این حاکمیت پایان یافته و به زودی از حیث تعداد در آمریکا در اقلیت قرار خواهد گرفت و با چنگ و دندان برای حفظ امتیازات خود میجنگد به اضافه بحران ظهور ابرقدرت چین که قدرت اقتصادی آمریکا در جهان را برای اولین بار به مبارزه طلبیده و باعث تعطیل صنایع بزرگ و اصلی آمریکا شده است.
اکنون آزمایشگاه دیگری در برابر چشمان نگران ما در حال آزمایش همان فرایند در آمریکاست . یکی از کهنترین دموکراسیهای جهان ، کشوری که به فکر کسی نمیرسید که روزی گرفتار دیکتاتوری شود ، به دست یک عوامفریب کلاش ، بیسواد ، دیکتاتور و اتوریتر افتاده است و روز به روز بیشتر به پرتگاه دیکتاتوری نزدیک میشود. حزب جمهوریخواه ، یکی از دوحزب عمده آمریکا، به تدریج همه اعتقادات و پرنسیپها را به کنار گذاشته و باطرد سیاستمداران باسابقه و استخواندار خود به صورت یک عامل بی اراده و چماقی در دست ترامپ برای سرکوب دموکراسی در آمده است.
بسیاری از آمریکاییان هنوز متوجه خطری که دموکراسی کهن آنان را تهدید میکند نشده اند و فکر میکنند ترامپ و ترامپیسم یک پدیده زودگذر است که به زودی از صحنه سیاست در آمریکا محو خواهد شد. آنها نمیدانند و در نمی یابند که دموکراسی یکی از شکننده ترین سیستمهای حکومتی جهان است چون با طبیعت خودخواه و مستبد بشر در تضاد است . دموکراسی نهالی است بسیار ظریف و شکننده . دموکراسی محتاج آبیاری دائمی و روز مره است و اگر فقط یک لحظه از رسیدگی به آن غفلت کنیم عوامفریبان و دیکتاتورها آن را از ریشه خواهند کند و به راحتی از بین خواهند برد، همان پدیده ای که با کمال تاسف این روز ها در آمریکا شاهد آن هستیم . ترامپ هم خواهد توانست مانند پوتین یا اوربان یا اردوغان به تدریج دموکراسی آمریکا را نابود کند تا روزی که ملت آمریکا چشم بازکنند و ببینند که از دموکراسی آنان هیچ نمانده است . ترامپ و دیکتاتورهای مشابه او به کمک دموکراسی و با رای یک اکثریت بسیار کوچک، و معمولا اقلیتی از کل جمعیت ، به قدرت میرسند و سپس همان دموکراسی را به کمک همان گروه طرفداران متعصب و فدایی خود ، نابود میکنند تا دیگر هرگز از قدرت ساقط نشوند . همه میدانیم که ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ سه ملیون رای کمتر از هیلاری کلینتون آورد و معهذا به قدرت رسید و این بار نیز بیش از بایدن رای نخواهد آورد ولی چون حزب جمهوریخواه را کاملا تسخیر کرده است اینبار خواهد توانست به کمک همان اقلیت حزبی دموکراسی آمریکا را به کلی نابود سازد. قابل ذکر است که بسیاری از سران حزب جمهوریخواه از جرج بوش تا چنی و رهبران سابق سیا و اف بی آی و فرمانداران سابق به کلی با ترامپ بریده اند و بسیاری از آنان در بیانیه های رسمی از مردم خواسته اند به بایدن رای دهند. ولی تا وقتی این عوامفریب بر ذهن و روح ملیونها بیسواد و نادان و ساده لوح مسلط است خواسته قلیلی از روشنفکران و سیاستمداران چه تاثیری دارد.
آمریکاییها معمولا خود را با رم باستان مقایسه میکنند و دموکراسی خود را مانند دموکراسی رم میپندارند. پایه گذاران دموکراسی آمریکا با الهام از شکست دموکراسی در رم سیستمی پی ریختند که به تصور آنان گرفتار اشتباهات رم نمیشد چون همه مکانیسمهای لازم برای جلوگیری از فروپاشی دموکراسی در آن تعبیه شده بود. اما همان تاریخ نشان میدهد که دموکراسی پایدار رم که حدود پانصد سال دوام یافت فقط در عرض یک نسل از سزار تا آگوستوس به کلی ناپدید شد و برای همیشه از بین رفت و تبدیل به یک دیکتاتوری نظامی-امپراتوری گشت .
همان پدیده اکنون در آمریکا در حال رخ دادن است و به نظر می آید قانون اساسی و موسسات دموکراتیک آمریکا در مقابل ترامپ عاجز مانده اند و روز به روز و گام به گام عقب نشینی میکنند.
تجربه آلمان ، و آمریکا ، به ما نشان میدهد که اگر مدافعان دموکراسی درحمایت از آن پایدار نباشند و در مقابل دیکتاتور ایستادگی نکنند و به همان اندازه ای که او دلیر در قانون شکنی است دلیر در حمایت از قانون نباشند امیدی به بقای دموکراسی نمیرود. اما ظهور عوامفریبی مانند ترامپ لااقل یک مزیت داشت . مشاهده فاجعه ای که اکنون درآمریکا در حال رخ دادن است سوال همه نسلهای پس از هیتلر را در این مورد پاسخ داد که چگونه یک حکومت دموکراتیک در پیشرفته ترین و تحصیلکرده ترین کشور اروپا در عرض چند سال به کلی ناپدید شد و گروهی بیسواد و وحشی توانستند مانند قوم مغول سیستم سیاسی آلمان را درهم شکنند و به تسخیر خود در آورند.