وضعیت حکومت ایران در این چند سال اخیر مرا به یاد شاه و حزب رستاخیز و ساواکش می اندازد. دیکتاتوری شاه در سالهای آخر به دلیل حماقت و بیخردی بیکران شاه خود به خود به سوی سقوط میرفت و در سراشیب سقوط افتاده بود. شاه همه متخصصان و اندرزگویان و پیران با تجربه سیاست را از خود دورکرده و اطراف خود را با مشتی چاپلوس بی مقدار پر کرده بود و چیزی به جز تملق نمیشنید و باور داشت که در اوج قدرت است. به ظاهر نیز چنین به نظر میرسید و واقعا دراوج قدرت بود و حتی از دولت دیکتاتوری اسلامی قویتر مینمود. در آن زمان نه اینرنتی بود و نه ماهواره ای.سانسور مطلق برقرار بود و فقط یک کانال تلوزیون و دو روزنامه مزدور بودند که به جز تملق و چاپلوسی هیچ نمیگفتند و هیچکس جرئت نداشت در کوچه و خیابان و محل کار و مدرسه و دانشگاه از شاه که هیچ حتی از نوکران گوش به فرمان او نیز انتقاد کند. همه چیز به ظاهر کار میکرد و قدرت شاه در اوج بود اما عصا پوسیده بود. دولت پهلوی مانند پیغمبر سلیمان مرده بود ولی با تکیه بر عصای ساواک و ارتش هنوز بر سرپا ایستاده بود و زنده به نظر میرسید. اما با یک ضربه کوچک همه آن ابهت و قدرت در هم ریخت و شاه سرنگون شد و فرارکرد.
اکنون ماجرای دولت دیکتاتوری اسلامی است که بی تردید از دیکتاتوری فاشیستی/تک حزبی پهلوی ناتوانتر و گسیخته تر است. به ظاهر قدرتمند به نظر میرسد ولی در این چند سال آخر اشتباهی از پس اشتباهی دیگر مرتکب شده و خود به خود به سمت گور میرود و فقط یک فشار کافی است تا آن عصای پوسیده بشکند و این دولت ساقط شود . هم اکنون افشا شدن ماجرای قتل نیکای بیگناه توسط خبرگزاری معتبر بی بی سی بزنگاهی مهم برای این رژیم است. باوردارم اگر ملت ایران در پی این گزارش و به خونخواهی نیکا قیام کنند این بار کار این رژیم تمام است.
*فاصله ای تا آن ضربه نهایی نداریم.*
(این دولت جمهوری نیست ، هرگز آن را جمهوری خطاب نکنید. نام این دولت دولت دیکتاتوری اسلامی است)
همه شواهد و قرائن حاکی از این است که رژیم رو به قبله است. چهل سال بی تدبیری و بی برنامگی و تعصب و اصرار بر عقب رفتن به جای جلو رفتن رژیم را به پرتگاه نابودی رسانده . شاید تنها شانس رژیم این است که اپوزیسیون آن در داخل و خارج از ایران متحد و یک پارچه نیست و رهبری قوی ندارد. در داخل در زندانند و یا عمدتا به خارج فراری شده اند و در خارج توسط گروه فاشیست و بیسواد پهلوی طلب از هم پاشیده شده اند.
خامنه ای از پس سی سال بی تدبیری و تعصب و لجبازی به آخر خط رسیده است . پیرانه سر با عصا در دست راه میرود و ابراز وجود میکند و مثل سالهای آخر دیکتاتوری شاه به کلی از واقعیت کف خیابان بی خبر است . خود را مانند شاه در میان یک عده بله قربانگوی چاپلوس محصور کرده است که به کلی ارتباط او را با جهان خارج بریده اند و در عالم خیال و توهم میپندارد که محبوب خلق الله است و دیکتاتوری اسلامی پیروز است .
به محض اینکه این پیرمرد لجباز سر برزمین بگذارد کار این دیکتاتوری تمام است . فقط امیدوار باشیم که راه آینده ایران به شاهراه آزادی و دموکراسی باز شود و نه مانند انقلاب انگلستان به بازگشت دیکتاتوری سلطنتی که بعد دوباره مثل همانها محتاج یک انقلاب دیگر شویم ( یا مثل فیلیپین بازگشت به دیکتاتوری خانواده مارکوس) . بسیار احمقانه است که ملتی در قرن بیست و یکم بخواهد سیستم قرون وسطایی سلطنت را برگزیند و معتقد باشد که فردی از دیگران برتر است و شایسته رهبری است چون از اسپرم یک قزاق دیکتاتور و کودتاچی است و ملت حاضر باشد که خرج و مخارج آن فرد و خانواده عریض و طویلش را فقط برای آن ژن بپردازد که مفت بچرند و مفت بخورند.
خطرات بسیاری آینده ایران را پس از مرگ خامنه ای و یا کودتای سپاه برای حفظ رژیم تهدید میکند که تجزیه ایران کمترین آن است . از هم پاشیدگی اقتصادی و برنامه هایی که اسرائیل و عربستان و سایر قدرتهای منطقه ای و جهانی برای ایران چیده اند بسیار جدی است و باید جدی گرفته شود. امیدوارم میهن و ملت من سربلند از کوره این آزمایش عظیم که در راه است بیرون بیاید و راه به یک جمهوری دموکراتیک و آزاد داشته باشیم .
دادوفریاد و سروصدای بسیجیان مومن درحضور خامنه ای چند روز پیش چه معنایی دارد؟ میتواند معنای خاصی نداشته باشد. ولی این فقط یک دیوانه نبود که داد زد . یک گروه و دسته بودند. زنان هم به آنان پیوستند.
رومانی را یادتان هست ؟ ناگهان از میان جمعیت طرفدار چائوشسکو سروصدا بر علیه او برخاست که چائوشسکو را حیران کرد. این اولین علامت شورش سران ارتش بر علیه چا ئوشسکو بود که بعد دیدیم چه به سرعت منجر به سقوط حکومت او و تیربارانش شد.
این سروصدا همانطور که گفتم میتواند دلیل خاصی نداشته باشد اما در عین حال میتواند با هدف و برنامه مشخص و از سوی کسانی ترتیب یافته باشد که در یافته اند کشور به پرتگاه سقوط رسیده وباید اقدامی کرد ، همانطور که در پایان حکومت چائوشسکو به این نتیجه رسیده بودند که کشور دیگر در حال سقوط است و باید کاری کرد کارستان .
در دیکتاتوریهایی مثل دیکتاتوری اسلامی همه چیز از کاخ (بیت) رهبری نشئت میگیرد. همه کارگزاران نگاهشان به بالاست و تا دستور از بالا صادر نشود کاری نمیکنند.
به نظر می آید که دیکتاتوری اسلامی درمقابل جنبش عظیم مردم ایران در پی قتل مهسا امیری فلج شده است و دست به تهاجم عظیم و همه جانبه از نوع سالهای ۹۶ و ۹۸ نزده است. رهبرانش خاموشند و سخنی نمیگویند. به نظر می آید این دیکتاتوری فعلا عقب نشینی کرده است. وقتی دستگاه دیکتاتوری عقب نشینی میکند ملت جرئت بیشتری می یابند و جنبش گسترده تر میشود و آن گاه بین شاخه های مختلف جنبش ارتباط برقرار میگردد و کانونهای رهبری به صورت خودجوش زاییده میشود.
هیچکس دلیل این بی عملی را نمیداند و البته معلوم نیست در آینده دیکتاتوری اسلامی چه خواهد کرد. ولی یکی از دهها احتمال این بی عملی میتواند بیماری خامنه ای باشد که باعث شده او نتواند عکس العملی نشان دهد و در نتیجه مزدوران و نوکرانش نیز فلج شده اند و نمیدانند چه کنند. فکر کنید اگر در همین هنگام خامنه ای فوت کند چگونه این جنبش تبدیل به یک انفجار عظیم خشم و یک انقلاب محتوم خواهد شد.
این روزهای خامنه ای مرا به یاد روزهای آخر شاه می اندازد. شاه دیر کرد. اگر دوسال پیش از انقلاب به هشدارها و نامه های سرگشاده و علائمی که در جامعه حکایت از نزدیک شدن لحظه انفجار داشت توجه کرده بود و کسی مثل بختیار را دوسال پیش آورده بود شاید انقلاب رخ نمیداد. درست است که ملت واقعا از او متنفر بودند ولی شاید میشد که تغییر را به آرامی و بدون خونریزی به پیش برد. البته شاه باید به توصیه مصدق عمل میکرد که همیشه به او میگفت ای جوان سلطنت کن نه حکومت ، و شاه متاسفانه به هیچوجه نمیخواست چنان کند .
خامنه ای اکنون به همان روزها رسیده است . دیگر دیر شده است . اگر شاید دوسال پیش اصلاح طلبان را میدان داده بود و خودش کنار مینشست و انگشت درکار حکومت نمیکرد میشد تغییر را به آرامی پیش برد. ولی از قرار دیکتاتورها همیشه همان مسیر را پیش میگیرند. خامنه ای نیز مثل شاه به روزهایی رسیده است که دیگر حتی تغییر حکومت با گماشتن اصلاح طلبان نیز دردی را دوا نخواهد کرد. مملکت به سراشیب سقوط رسیده و نفرت مردم او را هدف قرار داده و دیگر دیر شده است. یا باید زودتر بمیرد و یا اگر بماند به سرنوشت شاه دچار خواهد شد. بهترین سرنوشتی که میتواند آرزو کند آن است که مثل موگابه توسط ارتش و سپاه خود سرنگون شود و محترمانه کنار گذاشته شود.
هرچه روشنفکران گفتند نکنید ، اشتباه نکنید . قدرت را به دست خمینی ندهید. گوش نکردند و خمینی را حاکم کردند و دیدیم چه شد که هنوز است که هنوز داریم میکشیم .
اکنون همان توده بیسواد احساساتی میخواهد قدرت را بدهد دست رضا تا دوباره بازگردیم به دیکتاتوری پهلوی و حزب رستاخیز و ساواک و شکنجه و دیکتاتوری نظامی .
نکنید . یک اشتباه را دوبار تکرار نکنید . عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود.
ما همان ملتی هستیم که در انقلاب آزادیبخش سال ۵۷ از مرگ نترسیدیم و این چنین در برابر ارتش خائن شاه ایستادیم و آن آدمکش مزدور آمریکا را فراری دادیم . الان هم فرق نکرده ایم و نمیترسیم و ارتش تو را شکست خواهیم داد.
فکر کردید توانستید انقلاب ۵۷ را منحرف کنید و پسوند اسلامی به آن چسباندید ولی نمیدانستید که آن انقلاب آتش زیر خاکستر است و سرانجام دوباره شعله خواهد کشید و دودمان خودتان را خواهد سوزاند.
همین الان متوجه شدم که عکسی از خامنه ای درمراسم مشترک نیروهای افسری و پلیس منتشر شده . درخبرهاست که تا چند ساعت دیگر نطقش نیز پخش خواهد شد. اگر این خبر درست باشد مشخصا به معنای شاخ و شانه کشیدن در برابر مردم بر زمینه ارتش و سپاه و پلیس است. اگر درست باشدخبر خوبی نیست .
وقتی کارتر روی کار آمد برای اولین بار پس از سالها سیاستهای ضد کمونیستی و غیره که سایر روسای جمهور دنبال میکردند، او مبنای سیاست خارجی خود را حقوق بشر قرار داد. بر مبنای این سیاست که کارتر واقعا به آن معتقد بود به دیکتاتورهای مزدور آمریکا در سراسر جهان فشار آمد که کشتنیان را سیاستی دگر آمده است و باید فضای باز سیاسی ایجاد کنند. شاه که نوکر گوش به فرمان آمریکا بود با فشار کارتر با اکراه تمام کمی فضای سیاسی را گشود. گشودن فضای سیاسی همان و انفجار خشم فروخفته پنجاه ساله ملت ایران همان . ملت تمام خشمی را که در پنجاه سال دیکتاتوری پهلوی در سینه حبس کرده بود بیرون ریخت .
شاه در ابتدا واقعا حیران شده بود. باورش نمیشد تا این حد مورد تنفر باشد. همین حیرت و سراسیمگی شاه باعث شد تا چند ماهی نیروهای سرکوب گیج و ناتوان از سرکوب باشند . این بزرگترین فرصت برای ملت ایران بود تا بسیج شود و از رخوت دیکتاتوری پنجاه ساله به در آید و سازمان گیرد و به خیابانها بریزد. شاه البته بعد کشتارهای گسترده کرد و دیکتاتوری نظامی مستقر کرد و به هرصورت ممکن سعی کرد جبران چند ماه سراسیمگی خود را بکند ولی دیگر کار از کار گذشته بود. ملت از همان چند ماه سراسیمگی شاه استفاده کرده بودند و سازمانهای گسترده مقاومت ایجاد شده بود که شاه دیگر نتوانست از بین ببرد.
اکنون حکایت دیکتاتوری اسلامی است و ملت ایران . باید از تجربه انقلاب کبیرضد دیکتاتوری ۵۷ بیاموزیم. به نظر می آید دیکتاتوری اسلامی سراسیمه و حیران شده است. از خامنه ای رهبر کبیر خبری نیست و تا وقتی رهبر وارد میدان نشود سگان زنجیری او نمیتوانند به صورت گسترده به جان مردم بیفتند.
باید از این فرصت استثنایی استفاده کرد. باید مردم را به خیابانها آورد . باید سازمانهای رهبری کننده انقلاب را تشکیل داد تا وقتی که اینها به خود بیایند و خامنه ای وارد میدان شده باشد دیگر فرصت از دستشان رفته باشد.
(اکثرا این ضرب المثل معروف و شعر منوچهری را به غلط کشتیبان را سیاستی دیگر آمد بیان میکنند و حتی قوام هم در نطق معروف خود آن را به این صورت بیان کرده بود ولی صحیح آن کشتنیان را سیاستی دگر آمد است)
انقلابی که فکر میکردند مرده است اما در محاق رفته بود و به صورت آتش زیر خاکستر باقی مانده بود و اکنون شعله برکشیده است تا به جان ملایان و خرافات اسلامی بیفتد.
دیکتاتوری در سرزمین ما به صورت تاریخی دو ستون داشته است . یکی سلطنت موروثی و دیگری دین اسلام و ملایان . بعدها تاریخ نویسان خواهند نوشت که انقلاب کبیر ۵۷ برای سرنگونی این دو ستون صورت پذیرفت. در خیزش اول این انقلاب ستون سلطنت موروثی را سرنگون کرد و فراری داد. ادامه انقلاب برای مدتی توسط ملایان متوقف شد و آتش انقلاب به محاق رفت و تبدیل به شعله زیر خاکستر شد اما اکنون شعله عظیم این انقلاب توسط نسلی جوان و تازه نفس دوباره برکشیده و دمیده شده است و میرود که وظیفه تاریخی خود را سرانجام به نتیجه رساند و به حکومت ملایان نیز خاتمه دهد.
زنده باد انقلاب کبیر ۵۷ که سرانجام ایران را به جاده دموکراسی و آزادی هدایت خواهد کرد.
(ملت ایران خوشبختانه فریب ملایان را نخورد که مدتها سعی کردند این انقلاب را از آن خود قلمداد کنند. این انقلاب از اساس پایه ای ضد دیکتاتوری داشت و به هیچوجه نمیتوانست در راستای دیکتاتوری اسلامی باشد و اکنون ماهیت واقعی خود را نشان داده است)
دوستان دقت کرده اید که در چند روز اخیر که آتش انقلاب ایران شعله کشیده است فعالیت دشمنان آزادی در بالاترین افزایش یافته است؟ کرمها از سوراخهای خود بیرون خزیده اند. سایبریها که عموما در قالب پهلوی طلب و شیعه آل پهلوی و حزب الشاهی فعالیت میکنند شدیدا مشغول شده اند تا با ایجاد تفرقه و نفاق و پاشیدن تخم بدبینی به انقلاب دیکتاتوری اسلامی را نجات دهند.
گردان سایبری دیکتاتوری اسلامی خوب در یافته است که بهترین راه ضربه زدن به جنبش آزادیخواهانه ملت ایران علم کردن پرچم دیکتاتوری پهلوی برای دلسرد کردن مردم نسبت به انقلاب برای دموکراسی است . آنها میخواهند بگویند حتی اگر مبارزه شما به ثمر رسد راهی جز بازگشت به دیکتاتوری تک حزبی و نظامی پهلوی ندارید.
ولی این مزدوران دشمن کور خوانده اند. ملت ایران به دنبال دموکراسی و آزادی است نه بازگشت به دیکتاتوری ساواکی/آمریکایی پهلوی . فریب این کوردلان مزدور را نخورید و در همین صفحات بالاترین آنها را خفه کنید که انقلاب شما پیروز است.
یادتان می آید شاه از ترس انقلاب عظیم توده های مردم آمد توی تلوزیون و با گریه و زاری و حال خراب گفت: » غلط کردم و صدای انقلابتان را شنیدم » ؟ چه شد ؟ چند ماه بعد دمش را گذاشته بود روی کولش و داشت فرار میکرد.
حالا هم ماجرای جناب رئیسی است و سخنانش درمورد دختری که مظلومانه قربانی دیکتاتوری اسلامی شده است. ایشان به خانواده مهسا امینی تلفن کرده و در لفافه عذرخواهی کرده است. جناب رئیسی ، کارتان رسیده به مرحله «صدای انقلابتان را شنیدم» . چمدانها را آماده کن .
همه حکومتهای دیکتاتوری وقتی به آخر راه میرسند به شکر خوری می افتند.
غم انگیزترین صحنه اپوزیسیون ایران سلطنت طلب سالمندی است که در ایران آلاف و اولوف و خانه و زندگیی داشت و با پیروزی انقلاب مجبور شد همه را ول کند و در آمریکا به شغل شریف رانندگی تاکسی یا دلیوری پیتزا بپردازد و شبها پشت کامپیوتر بنشیند و مبارزه انقلابی خود برای بازگشت دیکتاتوری پهلوی به ایران را ادامه دهد .
ایرانِ آزاد 